جدول جو
جدول جو

معنی صف زدن - جستجوی لغت در جدول جو

صف زدن
در یک ردیف قرار گرفتن، صف کشیدن
تصویری از صف زدن
تصویر صف زدن
فرهنگ فارسی عمید
صف زدن
(خَ جَ زَ دَ)
رده بربستن. صف کشیدن:
همه شهر یکسر پر از لشکرش
کمربستگان صف زده بر درش.
فردوسی.
ای خیل ادب صف زده اندر کنف تو
ای علم زده بر در فضل تو معسکر.
ناصرخسرو.
چون ندیدند شاه را در غار
بر در غار صف زدند چو مار.
نظامی.
گرد رخت صف زده است لشکر دیو و پری
ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری.
حافظ.
رجوع به صف شود
لغت نامه دهخدا
صف زدن
صف کشیدن رده بستن
تصویری از صف زدن
تصویر صف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
صف زدن
((صَ. زَ دَ))
صف کشیدن
تصویری از صف زدن
تصویر صف زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
دست زدن، دستک زدن، دست بر دست زدن، دو کف دست را به هم زدن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ گَ دَ)
دستک زدن. (آنندراج). کف دودست را بهم کوبیدن. (فرهنگ فارسی معین). دست زدن. چپه زدن. تصدیه. تصفیق. (یادداشت مؤلف) :
مطربانشان از درون دف میزنند
بحرها در شورشان کف میزنند.
مولوی.
تو نبینی برگها را کف زدن
گوش دل باید به از گوش بدن.
مولوی.
چون شرر هر که دلش گرم خیال تو شود
رقص از کف زدن سنگ تواند کردن.
طاهر وحید (از آنندراج).
، سیلی زدن:
وگر برزند کف به رخسار تو
شود تیره از زخم دیدار تو
میاور تو خشم و مکن روی زرد
بخوابان تو چشم و مگو هیچ سرد.
فردوسی.
، گرفتن کف چیزی با کفگیر و غیره. (یادداشت مؤلف).
- کف چیزی را زدن، گرفتن کف روی مایع جوشان. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده).
- کف کسی رازدن، وقتی که کسی خیلی عصبانی شود هارت و پورت کند، بدو گویند کفش را بزن سر نره ! نظیر: جوش مزن شیرت خشک می شود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ / کِ دَ)
دمیدن دم. (آنندراج). پف زدن. پف کردن. رجوع به فف شود
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ دَ)
کوفتن بر دف. زدن بر دف تا آواز برآرد. نواختن دف:
مطربانشان از درون دف می زنند
بحرها در شورشان کف می زنند.
مولوی.
دوام عیش تو بادا پس از هلاک عدو
چنانکه پیش تو دف می زنند و خصم دفین.
سعدی.
تقلیس، دف زدن و سرود کردن و استقبال کردن ملوک و ولات را به انواع لهو و لعب بوقت قدوم. جسان، دف زنندگان. (از منتهی الارب).
- به دف برزدن کسی، رسوا کردن او از راه دف زدن:
در شهر برسوائی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیغ نظر تیزم.
سعدی.
، کنایه از گدائی کردن. (از آنندراج). خواستن و درخواستن و گدائی نمودن. (ناظم الاطباء). خواستن و گدائی کردن. (برهان) :
چو خواهان می بر درش کف زده
تو گوئی بدست طرب دف زده.
ملاطغرا (از آنندراج).
، هرزه چانگی و بسیارگوئی. (لغت محلی شوشتر، خطی)
لغت نامه دهخدا
کش رفتن در دادن و بر گرفتن پول، دستک زدن خنبک خنبیدن کف دو دست را بهم کوبیدن دستک زدن: (چون شررهر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن)، (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صف زده
تصویر صف زده
صف بسته رده کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا زدن
تصویر صفا زدن
خوشباد زدن خوشباد گفتن خوش باش زدن خوش باد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دف زدن
تصویر دف زدن
نواختن دف، خواستن سوال کردن گدایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا زدن
تصویر صفا زدن
((صَ. زَ دَ))
خوش باد گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
التّصفيق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
Clapping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
applaudissant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
aplaudiendo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
alkışlayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
aplaudindo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
klatschend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
klaskający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
تالیاں بجانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
তালি দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
การปรบมือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
kupiga makofi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
拍手している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
плескаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
拍手的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
מוחא כפיים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
박수 치는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
хлопающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
ताली बजाने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
klappend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
applaudente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کف زدن
تصویر کف زدن
bertepuk tangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی